ای مهربان وقتی که خورشید به پیشواز شب میرود و کوچه از صدای پای آخرین عابر تهی میگردد با کوله باری از غم و درد میروم و باخاطرات دیرین تو در میان کوچه های ساکت شهر تنها میگذرم گریه مکن ای وارث شکوفایی باران من باید بروم تا با غم تنهایی خویش غم غربت را از جاده های دل پاک عاشقان بزدایم اما بدان که نبض خاطراتم هر لحظه به یاد تو میزند.... زندگی خاطره است خاطراتی چون نسیم خاطراتی که در هر صبح بهار نو به نو در دل من میشکفد و تو آن گل سرخی که در هر صبح بهار در دل خاطره ها میخندی. اکنون تو آن نسیم مهرت را در دل من وزاندی، در کنارم ایستادی و رقص شعله آتشکده قلبم را مستانه نگاه کردی سرد و خاموش. امیدوارم همیشه در مکمل خوشبختی به سربری.
در پس نگاهت رؤیای سبزی خفته است که از آبشاران میگذرد. ترانه ای که هر صبحگاه از سینه آفتاب میتراود و هر غروب درختان را بارور میکند.
*************************